نویسنده نیکوس تریانتافیلدس (Nikos Triantafillides) نوشته است: "هیچ چیزی به اندازه موسیقی کارایندرو وسیع نیست" و نیز درباره فیلمی ساخته آنجلوپولُس گفته است: "در تمام این صدها نگاتیو فیلم، موسیقی النی؛ جان را به روی صحنه می برد نه پوست را!"
حضور همیشگی او روحی عمیق را از پهنای کلام موسیقی اش منتقل می کند. جرج مونمواسیتس (George Monemvasites) در باره آثار او می گوید: موسیقی ساخته می شود برای "زخم زدن و آزاد کردن" همانطور که تصویر و ایده ای تازه را می آفریند که در موازات حرکات سینماتیک قرار می گیرد، اما این در حالی است که موسیقی همچنان مستقل شنیده می شود.
آثار او را نمی توانیم موسیقی فیلم بنامیم بلکه موسیقی است که عمیقا سینماتیک و در عین حال فضایی حسی را پایه ریزی می کند. موسیقی با اشاره هایی از مسیر داستان شنونده و تماشاگر را دعوت به پی گیری و پیشرفت می کند و گاه تشویق می کند به کشیدن تصویری در ذهن از آسمان و دریا بصورت گاه گنگ و یا بسیار ساده؛ شنونده در درون خود به آواز در می آید...
النی کارایندرو در تیچیو، روستایی دورافتاده و کوهستانی در منطقه روملی (Roumeli) در مرکز یونان به دنیا آمد و همچنان خاطره نواهای دوران کودکی خود را حفظ کرده است: "موسیقی باد، باران که روی سقف می بارد، صدای آب، بلبلانی که می خوانند و سکوت برف، گاه صدای فلوت و کلارینت که در جشنواره های میدان روستا نواخته می شدند در کوه می پیچید. من همچنین به یاد می آورم صدای زنانی را که به زیبایی آهنگهایی می خواندند در حالی که ذرت ها را در تمام طول شب درو می کردند... زمانی که ما کودکان به پشت روی چمن زار دراز می کشیدیم و ستاره ها را می شماردیم و من هنوز خاطراتی از آهنگهای دوره بیزانس به یاد می آورم که در کلیسا می شنیدم و مردان با صدایشان آن را تداوم می بخشیدند." تاثیر این نوع موسیقی در آثار وی اغلب با زیر و بم شدن صدای سازها قابل تشخیص است.
خانواده کارایندرو به آتن نقل مکان کردند، جایی که النی با وسایل نقلیه، الکتریسیته، رادیو و فیلم آشنا شد! خانه جدید او کنار یک سینما واقع شد و او بسیار خوشبخت بود که می توانست از پنجره اتاق خواب خود فیلمهای آن را تماشا کند!
توسط سینما به خصوص سینمای زیر سقف آسمان و پیانو، در سن 8 سالگی کارایندرو علاقه شدید و اصلی خود را در زندگی پیدا کرد. او در همان ابتدا بر کلیدهای پیانو مسلط شد. 14 سال (1967-1953) در هلنیکن اُدین، کنسرواتوار موسیقی آتن، پیانو و تئوری موسیقی را تحصیل کرد در حالی که او خود آهنگساز مستقلی بود، آهنگسازی در خون او وجود داشت!
در سال 1967 جونتا (Junta) او را مجبور به ترک آتن کرد، او را به پاریس برد (جایی که دولت فرانسه خرج تحصیل او را در رشته اتنوموزیکولوژی بر عهده گرفت)، نکته مهم در زندگی نامه او که توشظ خود نوشته شده این است که "من به تدریج از غنی بودن دنیای موسیقی زمان کودکیم آگاه شدم."
تحقیقات او در ریشه های موسیقی با مطالعه بر روی رهبری و آهنگسازی برای ارکستر ادامه داشت. در دوره تحصیل، خود اشعاری سروده است. "آهنگ بسیار آسان در وجود من جاری می شود." بعضی از اشعار او موفقیت زیادی برایش کسب کرد اما هیچ گاه مانع ادامه تحصیل و مطالعات او نشد. در حالی که اشعار او به زبانهای بسیار زیادی ترجمه می شد، به کنکاش بیشتری در تحقیقات اتنوموزیکولوژی خود می پرداخت.
آلبومهای اولیه اش مانند آلبوم I megali agripnia در سال 1973، همچنان مایه افتخارش است، شعرهایش توسط کی.ایکس.میریس (K.X. Miris) ویرایش شده و خواننده آن ماریا فارانتوری (Maria Farantouri) می باشد، شخصی که مشوق کارایندرو در دوره بحران سیاسی کشور بود.
سالهای پاریس کارایندرو (1969-1974) مصادف بود با موج بسیار فعال موسیقی جاز. بعد از دوره طولانی که او این نوع موسیقی و موسیقی کلاسیک را ستایش می کرد، از آنجایی که مطالعات او بر روی موسیقی موجود تمام نقاط دنیا بود، سرانجام به سوی فرمها و سبکهای دیگر موسیقی نیز جلب شد.